دکتر سید غلامحسین حسنتاش نايب رئيس و مدير اجرائي انجمن اقتصاد انرژي ايران و کارشناس ارشد اقتصاد انرژی، در گفت و گویی به ترسیم سمت و سوی بازار نفت در سال ۱۳۹۵ پرداخته است. متن کاملتر گفت و گوی سالنامه شرق با دکتر حسنتاش، که سه پرسش و پاسخ آخر آن هم که حذف شده در آن موجود است، در وبلاگ دکتر حسنتاش قرار گرفته که نکونیوز، این گفت و گو را به نقل از وبلاگ دکتر حسنتاش تقدیم مخاطبان می کند.
با روند سقوط قيمت نفت، آينده بازار چطور خواهد بود؟ سقوط قيمت نفت از يكي دو سال قبل قابل پيشبيني بود. به اين علت كه از چند سال قبل اقتصاد جهان دچار ركود شديد بوده و كشورهاي عمده مصرفكننده دچار مشكل اقتصادي بودند بنابراين تقاضا براي نفت به شكل قابل توجه بالا نرفت. از طرف ديگر عرضه بالا بوده و وقتي كالايي عرضه بالا و تقاضاي كم داشته باشد قيمتش كم ميشود. منتها بعضي از عوامل مانع اين سقوط شده بود. در واقع متناسب با اينكه تقاضا رشد زيادي نكرده بود و عرضه نفت امريكا رشد زيادي داشت، مشكلاتي در توليد نفت در ليبي و نيجريه و سودان و سوريه وجود داشت كه توليدشان كم شده بود و قابل پيشبيني بود اگر آن مشكلات تا حدودي برطرف شود يا با توليد ديگران جبران شود، با افزايش توليد نفت، قيمت كاهش پيدا خواهد كرد. افزايش توليد نفت در ايالاتمتحده تا حدود زيادي كاهش توليد در ليبي و نيجريه و سايرين را جبران كرد. بنابراين اگر دقيقاً اوضاع بازار نفت رصد ميشد كاهش قيمت نفت قابل پيشبيني بود. علاوه بر اين كساني كه با ساختار بازار نفت به عنوان كالاي ضروري آشنا باشند ميدانند كه در مورد كالاهاي ضروري، نوسانات قيمت نسبت به تغييرات ميزان عرضه و تقاضا شديد است. الان در بازار نفت حدود ۱.۵ تا دو ميليون بشكه اضافه عرضه داريم كه در ۹۲ ميليون بشكه تقاضاي جهاني نفت، يعني كمتر از سه درصد اضافه عرضه داريم
بعضيها ميگويند هزينه توليد نفت در درياي شمال 30 دلار است و اگر نفت از 30 دلار كمتر شود توليد درياي شمال متوقف ميشود. اين حرف درست نيست چون هزينه شامل دو بخش است؛ هزينههاي سرمايهگذاري و عملياتي. اگر قيمت نفت كمتر از 30 دلار باشد در مياديني كه هزينه توليد بالاي 30 دلار است ديگر كسي سرمايهگذاري نميكند اما در مياديني كه قبلاً سرمايهگذاري شده، سكو و لوله و تشكيلات نميتواند به جيب سرمايهگذار برگردد. بنابراين توليدكنندهها قيمت نفت را با هزينه عملياتي يا هزينه جاريشان ميسنجند
اما اين با نسبت خيلي بالاتري ميتواند باعث كاهش قيمت شود و شده است. منحني تقاضاي كالاي ضروري عمودي است و در مورد اضافه تقاضا نسبت به عرضه هم عكسش صادق است يعني گاهي دو سه درصد كمبود عرضه در بازار ميتواند منجر به صددرصد افزايش قيمت شود. بنابراين كساني كه با طبيعت ويژگيهاي اقتصادي نفت آشنا باشند اين ميزان سقوط برايشان غيرمترقبه نيست اما اينكه اين وضعيت چطور ادامه پيدا ميكند؛ بستگي به سه دسته عوامل دارد كه روي قيمت نفت تأثير دارند؛ عرضه و تقاضا كه تأثير اصلي را دارند، عوامل ژئوپلتيكي كه به صورت غيرمستقيم اثر دارند مثلاً اينكه جنگ صورت بگيرد يا تحولات بهار عربي و درگيريهاي ليبي كه موجب كاهش توليد نفت ليبي شد و سوم طوفانها و بحرانهاي زيستمحيطي و طبيعي مانند سونامي كه در فوكوشيماي ژاپن در سال ۲۰۱۱ رخ داد كه باعث شد نيروگاههاي اتمي ژاپن از مدار خارج شده و مجبور شوند نيروگاههاي حرارتي را وارد مدار كرده و نفت و فرآوردههاي نفتي بيشتري مصرف كنند. حادثه فوكوشيما تقاضاي نفت را بالا برد و حادثه ليبي عرضه را كم كرد كه هر دو قابل پيشبيني نبودند. در واقع روند عادي عرضه و تقاضا را تا حدودي ميتوانيم پيشبيني كنيم ولي اينگونه حوادث كه بر روي عرضه يا تقاضا تاثير ميگذارند چندان قابل پيشبيني نيستند. آنچه مسلم است براساس روند عرضه و تقاضاي نفتخام، در يكي دو سال آينده سالهاي سختي پيش رو داريم و اميدي به بالا رفتن قيمتها نيست. از مدتها قبل پيشبيني ميشد روند رشد اقتصادي چين به خاطر مشكلاتش در اقتصاد كند شود كه اين مشكلات اكنون افزون شده است. چين هميشه بزرگترين موتور محركه تقاضاي انرژي و نفتخام بوده چون دومين اقتصاد جهان است و نرخ رشد تقاضايش براي نفت و انرژي خيلي بالاست، اما اكنون دچار مشكل شده است. از آن سو عرضه هم در حال افزايش است. اكنون قراردادهاي نفتي عراق كه از سال ۲۰۱۰ به بعد منعقد شده به نتيجه رسيده و توليد نفت عراق مرتبا بالا ميرود. عربستان هم حاضر به كم كردن توليدش نيست. با پيشرفت برجام و حذف تحريمهاي ايران، توليد نفت ايران هم افزايش پيدا خواهد كرد. مجموعه اين عوامل باعث بالا رفتن عرضه است و تقاضا پاسخگوي عرضه نيست. اين اضافه عرضه ذخيره ميشود، اين ذخاير هم تا حدي جا دارند. مثلاً هر چقدر برنج ارزان شود و شما بخواهيد برنج را انبار كنيد مكان محدودي داريد و در نتيجه تقاضاي ذخيرهسازي شما بالاخره زماني كاهش پيدا ميكند و ممكن است شاهد افت بيشتري در قيمت باشيم. بنابراين چشمانداز حداقل تا ۲۰۱۷ چشمانداز مطلوبي نيست. البته همه اين پيشبينيها براساس عرضه و تقاضاست وگرنه عوامل ديگر تاثيرگذار بر بازار و قيمت نفت حداقل براي بنده قابل پيشبيني نيستند.
به نظرتان قيمت تا چه اندازه پايين خواهد آمد؟ ما در بازار جهاني نفت سابقه نفت شش دلاري را هم داريم. البته الان به دليل اينكه هزينههاي توليد نسبت به آن زمان بالا رفته، فكر ميكنم قيمت نفت شايد كمتر از حدود ۱۸ تا ۲۰ دلار متصور نباشد به اين دليل كه الان در خيلي از مناطق دنيا هزينه توليد بالا رفته و كمتر از آن، هزينههاي عملياتيشان را هم پاسخ نميدهد و مجبور به كاهش توليد هستند. بايد دقيقاً وضعيت هزينههاي عملياتي را بدانيم تا بتوانيم نتيجه بگيريم، بعضيها ميگويند هزينه توليد نفت در درياي شمال ۳۰ دلار است و اگر نفت از ۳۰ دلار كمتر شود توليد درياي شمال متوقف ميشود. اين حرف درست نيست چون هزينه شامل دو بخش است؛ هزينههاي سرمايهگذاري و عملياتي. اگر قيمت نفت كمتر از ۳۰ دلار باشد در مياديني كه هزينه توليد بالاي ۳۰ دلار است ديگر كسي سرمايهگذاري نميكند اما در مياديني كه قبلاً سرمايهگذاري شده، سكو و لوله و تشكيلات نميتواند به جيب سرمايهگذار برگردد. بنابراين توليدكنندهها قيمت نفت را با هزينه عملياتي يا هزينه جاريشان ميسنجند. بايد اطلاعات دقيق داشته باشيم كه هزينه عملياتي در نقاط مختلف دنيا چقدر است. طبق بررسي كه انجام دادهام هزينههاي عملياتي در هيچ جا بيشتر از ۲۰ دلار نيست و اگر باشد موارد استثنائي است.
اوپك ميتواند تأثير بگذارد البته اگر بخواهد اما متأسفانه همگرايي و همفكري بين اعضاي اوپك وجود ندارد ضمن اينكه بعضي اعضاي اصلي اوپك با یکدیگر كشمكش دارند. اوپك بايد بررسي كند چه مقدار بايد كاهش توليد داشته باشد كه بتواند تأثير بگذارد. اگر اوپكيها تصميم بگيرند تولید خود را دو ميليون بشکه در روز كاهش دهند و تعهد به اجراي آن هم داشته باشند قطعا ميتواند روند قيمتها را تعديل كنند، اما متاسفانه اوپك تصمیمهای زیادی گرفته اما اعضا عملا آنها را اجرا نکردهاند. اوپك چون سياستهاي بلندمدت ندارد موفق نيست
بنابراين شايد به سطح ۲۰ دلار هم قيمت پايين بيايد و اگر از آن كمتر شود ممكن است بعضي حوزههاي نفتي در دنيا توليدشان را متوقف كنند و ممكن است دوباره عرضه كم شود. اما تداوم قيمت در حدود ۳۰ دلار شايد در يكي دو سال آينده قابل تصور باشد.
يكي از نگرانيهاي موجود افزايش عرضه نفت در شيل آمريكاست. با فرض ادامه اين روند، شيلاويلها چقدر ميتوانند روي قيمت نفت تأثير بگذارند؟ از حدود يك سال قبل روند افزايش توليد از شيلها با کاهش قیمت نفت متوقف شده است. البته يك ماه اخير دوباره كمي افزايش داشته است. اخیرا وزير انرژي آمريكا اعلام كرد تحولات تكنولوژيكي رخ داده كه هزينه شيلها را پايين آورده. اما به نظر نميرسد شيلها در قيمت فعلي به سرعت تولید خود همانند سالهای گذشته ادامه دهند. در شرایط فعلی بيشترين افزايش توليد در دنيا با توجه به سرمايهگذاريهاي قبلي متعلق به عراق است و سپس ایران افزایش تولید خواهد داشت.
آیا اوپک میتواند تاثیری بر جلوگیری از کاهش قیمت نفت داشته باشد؟ اوپك ميتواند تأثير بگذارد البته اگر بخواهد اما متأسفانه همگرايي و همفكري بين اعضاي اوپك وجود ندارد ضمن اينكه بعضي اعضاي اصلي اوپك با یکدیگر كشمكش دارند. اوپك بايد بررسي كند چه مقدار بايد كاهش توليد داشته باشد كه بتواند تأثير بگذارد. اگر اوپكيها تصميم بگيرند تولید خود را دو ميليون بشکه در روز كاهش دهند و تعهد به اجراي آن هم داشته باشند قطعا ميتواند روند قيمتها را تعديل كنند، اما متاسفانه اوپك تصمیمهای زیادی گرفته اما اعضا عملا آنها را اجرا نکردهاند. اوپك چون سياستهاي بلندمدت ندارد موفق نيست. اوپك اگر سياست بلندمدت داشت بايد به صورت كنترل شده به نحوي قيمت را در نوسان نگه ميداشت كه سرمايهگذاري جديدی شكل نگيرد. سرمايهگذاران در توليدات جديد و خصوصا پر هزينه، وقتي ميخواهند سرمايهگذاري كنند سعي ميكنند روند بلندمدت قيمت را پيشبيني كنند، در غير اين صورت اقدام به سرمايهگذاري جديد نميكنند. اينكه روند قابل پيشبيني نباشد مستلزم اتحاد خيلي نزديك اعضاي اوپك و تصميمات محرمانه است. در عين حال مستلزم اين است كه تكتك كشورهاي عضو اوپك به صندوقهاي ذخيره ارزيشان متعهد باشند. مثلاً در اوپك تصميم ميگيرند به صورت حساب شده يكي دو سال قيمت را بالا ببرند و دوباره پايين بياورند. در زماني كه قيمت بالاست بايد متوجه باشند كه قيمتها دائمي نيست و مكانيزم ذخيره ارزي را سخت بگيرند كه در زمان كاهش قيمت از آن منابع استفاده كنند. نه در درون اوپك چنين دقتي وجود دارد و نه بين اعضاي اوپك اين همگرايي وجود دارد كه چنين تصميماتي را بگيرند.
ممكن است به صورت كلي اوپك اثرگذارياش را از دست بدهد؟ عملا در چند سال گذشته و خصوصاً يك سال و نيم اخير كه قيمتها روند نزولي داشته، اوپك تاثيرگذارياش را از دست داده است. البته به نظر من از دهه ۸۰ به بعد دیگر تاثيرگذار نيست و بيشتر عرضه و تقاضاي بازار است كه قيمتها را تعيين ميكند. دليلش هم اين است كه كشورهای عمده مصرفكننده انرژي و نفت كه كشورهاي OECD هستند، برنامههاي بلندمدت دارند و انرژي را به صورت يكپارچه نگاه ميكنند. در صورتي كه اوپك فقط به نفت محدود شده و در همان نفت هم برنامه بلندمدت ندارد، بنابراين كسي كه انرژي را يكپارچه ميبيند و برنامه بلندمدت هم دارد سياستهاي بازار را تعيين ميكند و سازماني كه برنامه بلندمدت ندارد و به نفت محدود شده منفعل است.
به استراتژي عربستان نگاهی داشته باشید. رقابت اصلي عربستان با كدام كشور و با چه هدفي است؟ عربستان ادعا ميكند علت اينكه توليدش را كم نميكند و با اوپك هم در جهت كاهش توليد همكاري نميكند به اين خاطر است كه قيمتها پايين بيايد و اويل شيلها غيراقتصادي شوند و اوپك بتواند سهم بازارش را حفظ كند. من اين ادعا را نميتوانم قبول كنم. وقتي سرمايهگذاري نفتي اتفاق افتاد، همان طور كه گفتم توليدكننده تابع هزينههاي عملياتياش است. بنابراين اگر عربستان ميخواست جلوي سرمايهگذاري اويل شيل را بگيرد بايد از سالهاي ۲۰۰۵ كه قيمت افزايش شديد داشت با همكاري اوپك، اين كار را ميكرد. یعنی
به نظر من هدف عربستان مقابله با روندي است كه در منطقه خاورميانه احساس كرده است. يعني به دنبال روي كار آمدن دولت آقاي روحاني و شروع مذاكرات ايران با 1+5 و مثبت پیش رفتن روند برجام، عربستان به شدت احساس خطر كرد، نه فقط در محدوده نفت، بلکه احساس كرد آرايش منطقه يا قدرتهاي منطقهاي دارد تغيير ميكند و وزن عربستان در منطقه پايين ميآيد. اين روند از اول براي عربستان نگرانكننده بود و تا جايي كه توانست با اين روند مقابله كرد و به آمريكاييها فشار آورد و از اين جهت با اسرائيل همسو شد
اوپك را قانع ميكرد كه اگر اجازه دهيم قيمتها بالاي ۱۰۰ دلار باشد، بسیاری از نفتخامهاي دنيا اقتصادي ميشوند و سرمايهگذاري برای تولید بیشتر آنها انجام ميشود. اما عربستان دقيقاً زماني اين مسئله را مطرح كرد كه آن اتفاقها افتاده؛ سرمايهگذاري انجام شده و هزينه سرمايهگذاري از جيب سرمايهگذار رفته و تنها هزينههاي عملياتي ملاك است.
در این صورت هدف عربستان را چه میدانید؟
به نظر من هدف عربستان مقابله با روندي است كه در منطقه خاورميانه احساس كرده است. يعني به دنبال روي كار آمدن دولت آقاي روحاني و شروع مذاكرات ايران با ۱+۵ و مثبت پیش رفتن روند برجام، عربستان به شدت احساس خطر كرد، نه فقط در محدوده نفت، بلکه احساس كرد آرايش منطقه يا قدرتهاي منطقهاي دارد تغيير ميكند و وزن عربستان در منطقه پايين ميآيد. اين روند از اول براي عربستان نگرانكننده بود و تا جايي كه توانست با اين روند مقابله كرد و به آمريكاييها فشار آورد و از اين جهت با اسرائيل همسو شد. يعني اسرائيل و عربستان با مذاكرات ايران و آمريكا مخالف بودند. به نظرم عمدتا در راستاي مخالفت و مقابله است كه عربستان اين مسير را پيش گرفته و عملا قصد دارد با كاهش قيمت نفت، آثار اقتصادي برجام را خنثي كند. چون دولت آقاي روحاني بيشترين تمركزش روي برجام و به دنبال آن، دستاوردهاي اقتصادي برجام بوده تا در ايران تحريمها از بین برود و بتواند نفت بيشتري عرضه كند. وقتي همزمان با رفع تحريمها قيمت نفت به شدت سقوط ميكند، يعني دستاوردهايي كه رفع تحريمها ميتوانست داشته باشد با كاهش قيمت نفت به نوعي خنثي ميشود. برداشت من از هدف عربستان اين است و شايد در درجه بعد رقابت و مقابله با روسيه باشد چون روسيه هم صادركننده عمده نفت است و با كاهش قيمت نفت، اقتصادش دچار مشكل ميشود.
چرا عربستان، آمريكا را مستقیما خطاب قرار نميدهد و هدف اصلياش را پشت پرده دنبال میکند؟ هدفي كه عربستان از كاهش قيمت نفت اعلام ميكند يك هدف نفتي و انرژي است و ظاهرا سياسي نيست. اگر عربستان صراحتا بگويد من با برجام و مسير آمريكاييها در منطقه مقابله ميكنم، واردشدن به يك مقابله سياسي با ايالاتمتحده است كه عربستان نميخواهد خودش را وارد اين رودررويي صريح سياسي كند. بنابراين طبيعي است كه صراحتا نميگويد چه هدفي دارد و اهداف خود را محدود كرده به اهداف رقابتي اقتصادي در محدوده نفت. ضمن اين كه چون اين كار به ضرر روسيه هم هست ميتواند نظر بخشي از قدرتمندان امريكا را نيز جلب كند.
اين كار مثل شمشير دولبه است. عربستان با این اقدام به اقتصاد خود ضرر نميزند؟ اقتصاد عربستان قطعا آسيب ميبيند. عربستان اقتصاد پرهزينهاي دارد و ميتواند در معرض خطر باشد، اما معمولا کشورها برای حفظ امنیت ملی خود هميشه بد را با بدتر ميسنجند. براي كشورهاي جهان سوم هميشه سنجیدن بين بد و بدتر است. عربستان وقتي احساس ميكند يك طرف معادله اين است كه اگر اجازه دهد روند موجود به راحتي پيش برود در بلندمدت باعث تضعيفش در منطقه میشود و يك طرف معادله هم اين است كه براي برهم زدن این روند باید در کوتاهمدت فشارهاي اقتصادي را تحمل كند، گزينه دوم را انتخاب میکند. در واقع انتخاب براي عربستان، انتخاب بين بد و بدتر است. كاهش قيمت نفت براي این کشور قطعا مشكلاتي ايجاد ميكند اما احساس ميكند اگر اجازه دهد روندي كه اتفاق ميافتاد ادامه داشته باشد در بلندمدت خطرناكتر است ضمن اين كه در كوتاهمدت با توجه به ذخاير ارزي كه در دوران رونق نفتي ايجاد كرده ميتواند تا چند سال فشار قيمتهاي پايين را تحمل كند، بنابراين دست به چنین انتخابی میزند. عربستان بيش از ۶۰۰، ۷۰۰ ميليارد دلار ذخاير ارزي دارد منهاي داراييهايي كه در كشورهاي ديگر دارد. البته به خاطر ركود دنيا هم ارزش اين دارائيها كم شده و هم درآمد داراييها كاهش پيدا كرده اما با ذخاير ارزياش تا چند سال ميتواند اين روند را تحمل كند. البته ناگفته نماند عربستان ميتواند اهداف همزماني داشته باشد. يعني از
اكنون با ارتقاء تكنولوژي، هزينه بهرهبرداري از نفتخام و گاز غيرمتعارف در حال كاهش است، در حالي كه هزينههاي بهرهبرداري از نفت متعارف در حال افزايش است چون تمام ميادين بزرگ متعارف نفت در دوره كاهش توليد هستند و براي حفظ توليد، بايد گاز تزريق كرده و چاههاي جديد بزنند. در واقع هزينه توليد، در ميادين متعارف در حال افزايش و در ميادين غيرمتعارف در حال كاهش است و اين دو در جايي با هم سربهسر ميشوند و رقابت فشردهتر خواهد شد. آن زمان است كه با نوسانات قيمت خيلي نميتوان بازي كرد
يك طرف با اين اقدام هم جلوي توسعه بيشتر اويل شلها را بگيرد كه نقش خودش را در بازار جهاني نفت حفظ كند، چون هر چه دنيا به نفت عربستان بينياز شود امنيت عربستان در خطر است. چرا بهار عربي به عربستان رخنه نكرد؟ چرا قدرتهاي بزرگ دنيا اجازه دادند عربستان به اين راحتي در بحرين تركتازي كند؟ به نظرم علت اصلياش اين است كه در حال حاضر هنوز نقش عربستان در بازار جهاني نفت بيبديل است يعني همه ميدانند كه اگر ليبي از بازار خارج شود حداكثر يك ميليون بشكه نفت از بازار خارج شده و اين نقش بيبديل نيست. ولي خروج عربستان از بازار نفت و بحراني كه در عربستان رخ داده يعني خارج شدن شش، هفت ميليون بشكه نفت از بازار كه با توجه به ويژگيهاي منحني تقاضاي نفت، ميتواند قيمتها را تا ۳۰۰، ۴۰۰ درصد افزايش دهد. بنابراين عربستان ميخواهد موقعيت خودش را حفظ كند و احساس ميكند اگر موقعيتي در بازار نفت نداشته باشد امنيتش براي جهان غرب بي اهميت خواهد شد. چه بسا اگر اين نقش بيبديل نبود اجازه ميدادند نسيم بهار عربي در عربستان هم بوزد چون عربستان يك رژيم توتاليتر منسوخ شده در دنياي امروز است و رژيم سلطنتي است كه هيچ آثاري از دموكراسي ندارد و حتي در دورههايي وادارش كردند كه مجلس كاملاً فرمايشي و انتصابی داشته باشد كه حتي آن را هم تحمل نكرد. اينكه جهان غرب چنين رژيم منسوخي را تحمل كرده و از امنيتش حمايت ميكند براي غرب آبروريزي دارد ولي به خاطر نقش بيبديلش در بازار نفت است و عربستان سعي ميكند اين نقش را براي خودش حفظ كند. این نقش عربستان با حفظ كردن هژمونیاش در منطقه با هم منافاتي ندارد. در واقع عربستان همزمان با پايين نگه داشتن نفت، چند هدف را دنبال ميكند، شايد چارهاي هم جز اين ندارد يعني بايد فشارهاي اقتصادي را تحمل كند تا روندي كه اتفاق ميافتد را حداقل به عقب بيندازد. طبيعت محافظهكاري اين است كه روندهاي نامطلوب را تا جايي كه ميتواند به تعويق بيندازد وگرنه ممكن است زودتر گريبانش را بگيرند، اما وقتي به تعويق بيفتد ممكن است در آينده شانسي داشته باشد، زیرا اگر مثلا جمهوريخواهان به جاي دموكراتها بيايند، عربستان میداند که هميشه روي جمهوريخواهان نفوذ بيشتري دارد.
سياستي كه عربستان در منطقه پيش ميگيرد ميتواند در نهايت منجر به چیرگی بر ايران شود و به هدف برسد يا صرفا تضعیف خود را به تعويق مياندازد؟ ايران هم برنامهاي براي خنثي كردن هدف عربستان دارد؟ بستگي زيادي به اراده غربيها و خصوصاً آمريكاييها دارد. اگر غرب و آمريكا بر اين مسئله كه در منطقه وزنها را تعديل كنند به توافق برسند، تا جايي بيشتر اجازه تركتازي به عربستان را نميدهند. الان عربستان در يمن و تامين مالي داعش بيش از حد تركتازي ميكند. اين امر به سطح روابط ما با غرب بستگي دارد تا چه حد ميتوانيم اين اطمينان را براي غرب ايجاد كنيم كه ميتوانيم وزنه تعيينكننده در جهت تعديل در منطقه باشيم. اگر بتوانيم اين روابط را با غرب درست تنظيم كنيم و اعتماد ايجاد كنيم كه ايران ميتواند وزنهاي باشد كه به تعديل تحولات منطقه كمك كند، ممكن است باعث محدوديت عربستان شوند ولي اگر اين اتفاق هم نيفتد ممكن است عربستان بتواند با همين اشباع بازار راه را براي برگشتن ما به بازار نفت سختتر كند. اينكه گفتم عربستان دنبال اين است كه شرايط برجام را خنثي كند فقط بحث قيمت نيست، در شرايط اشباع بازار، برگشتن به بازار و پس گرفتن بازاري كه در گذشته از دست دادهايم هم كار آساني نخواهد بود.
رقابت بين منابع متعارفها و غيرمتعارفها در نهايت به نفع كدام سمت تمام ميشود؟ اگر منظورتان از عاقبت يك نگاه بلندمدت باشد، به نظرم اين اشتباه است كسي فكر كند ميتواند غيرمتعارفها را از عرصه خارج كند. اكنون با ارتقاء تكنولوژي، هزينه بهرهبرداري از نفتخام و گاز غيرمتعارف در حال كاهش است، در حالي كه هزينههاي بهرهبرداري از نفت متعارف در حال افزايش است چون تمام ميادين بزرگ متعارف نفت در دوره كاهش توليد هستند و براي حفظ توليد، بايد گاز تزريق كرده و چاههاي
عدهاي معتقدند پايين بودن قيمتها خيلي طولاني نخواهد بود چون قيمت پايين، تقاضا را بالا ميبرد. اين حرف درست نيست تقريباً در همه كشورهاي دنيا، قيمتهاي داخلي كشورها وابسته به قيمت جهاني نيست. آيا الان ما در كشورمان متناسب با قيمت جهاني نفتخام قيمت داخلي فراوردهها را تعيين ميكنيم؟ ما سوبسيد ميدهيم و مشكلات زیادی داريم. اكثر كشورهاي در حال توسعه هم اينطور هستند و سوبسيد ميدهند. اكثر كشورهاي توسعهيافته هم ماليات زيادي از نفتخام وارداتي، پالايشگاهها و فرآوردههاي نفتي ميگيرند
جديد بزنند. در واقع هزينه توليد، در ميادين متعارف در حال افزايش و در ميادين غيرمتعارف در حال كاهش است و اين دو در جايي با هم سربهسر ميشوند و رقابت فشردهتر خواهد شد. آن زمان است كه با نوسانات قيمت خيلي نميتوان بازي كرد و اگر قيمت پايينتر بيايد، توليد براي متعارفها هم غيراقتصادي ميشود. اين اتفاق دير يا زود خواهد افتاد. در حال حاضر براي توسعه ميادين جديد، براساس برآوردهاي اجمالي بين ۱۰ تا ۱۸ دلار هزينههاي توليد در هر بشكه نفتخام متعارف است در صورتي كه در گذشته این رقم در حد دو تا ۵ دلار بود چون ميادين جديد ما و اوپك كمبازده و پرهزينه هستند و ميادين بزرگ كمهزينه را هم در گذشته بهرهبرداري كردهايم و اگر بخواهيم سطح توليد اين ميادين بزرگ را حفظ كنيم هم بايد سرمايهگذاري زيادي انجام دهيم. بنابراين هم افزايش توليد از ميادين قديمي پرهزينه است، هم بهرهبرداري از ميادين جديدمان نسبت به ميادين گذشته پرهزينهتر است. از طرف ديگر نامتعارفها با توجه به توسعه تكنولوژي هزينههايشان پايين ميآيد. بالاخره اين شتري است كه در خانه ما خوابيده و واقعيت اين است كه غيرمتعارفها وارد شدهاند و به عنوان يك رقيب جدي براي متعارفها روزبهروز بيشتر عرض اندام خواهند كرد.
با توجه به افت قيمتها، آيا تقاضاي جهاني خيلي بالا نخواهد رفت كه اضافه عرضه را جذب كند؟ ممكن است بگوييد باوجود ركود جهاني در خيلي كشورها مردم نفت ارزان را بيشتر مصرف ميكنند و ممكن است تقاضا بالا برود. عدهاي معتقدند پايين بودن قيمتها خيلي طولاني نخواهد بود چون قيمت پايين، تقاضا را بالا ميبرد. اين حرف درست نيست تقريباً در همه كشورهاي دنيا، قيمتهاي داخلي كشورها وابسته به قيمت جهاني نيست. آيا الان ما در كشورمان متناسب با قيمت جهاني نفتخام قيمت داخلي فراوردهها را تعيين ميكنيم؟ ما سوبسيد ميدهيم و مشكلات زیادی داريم. اكثر كشورهاي در حال توسعه هم اينطور هستند و سوبسيد ميدهند. اكثر كشورهاي توسعهيافته هم ماليات زيادي از نفتخام وارداتي، پالايشگاهها و فرآوردههاي نفتي ميگيرند. در حال حاضر قيمت جهاني نفت در يك سال گذشته از ۱۰۰ به ۳۰ دلار کاهش یافته یعنی قیمت نفت ۷۰ درصد سقوط كرده، اما قيمت بنزين در انگليس، ماكزيمم پنج درصد كاهش پيدا كرده است. تنها كشوري كه قيمتهاي فرآوردههايش با قيمتهاي جهاني نفت هماهنگ است، ايالات متحده است. آيا در كشور ما اينطور است كه حالا نفت در دنيا ارزان شده، مصارفمان را به دليل ارزانتر بودن بالا ببريم؟ قيمت داخلي ما براساس مباني ديگري تعيين ميشود. وقتي قيمت نفت پايين ميآيد درآمدهاي مالياتي كشورهاي صنعتي از محل نفت بالا ميرود چون قيمتي كه به مردم ميدهند خيلي تغيير نميكند پس ماليات دولتها به شدت افزايش پيدا كرده و با همين مالياتها انرژيهاي جايگزين را حمايت ميكنند. بنابراين روند قيمتها نه اينكه روي تقاضا اصلاً تأثير نگذارد، تاثيرش بسيار محدود است، اما ميتواند بيشتر روي عرضه تأثير داشته باشد. اگر سقوط قيمتها ادامه داشته باشد، اقتصاد توليد نفتخام در دنيا ضعيف خواهد شد و ممكن است چاهها را ببندند و توليدشان را كمتر كنند، اما كاهش توليد هم به ميزاني خواهد بود كه به دليل ركود اقتصادي تقاضا هم كاهش پيدا ميكند. بنابراين در مجموع خيلي اميدي به اينكه اين روند در يكي دو سال آينده تغيير چنداني كند نخواهيم داشت. بنابراين برآوردمان از درآمدهاي نفتي در بودجه ۹۵ بايد فوقالعاده محتاطانه باشد.
گفته ميشود براي فروش مازاد توليد نفت، ايران بايد روي چين و هند براي فروش تمركز داشته باشد. فرقي نميكند. شما روي هر جا كه تمركز كنيد، آن كشور زماني كه سهم شما در اقتصادش كم شده اين نياز را از جايي تأمين كرده است. الان چين دچار مشكل است. هند هم ظرفيت اينكه بتواند بلافاصله ۵۰۰ هزار بشكه ما را جذب كند ندارد. سال آينده ممكن است تقاضايش نسبت به امسال تنها ۱۰۰ هزار بشكه بالا برود ضمن اينكه در اين سالها بازارهايشان را پيدا كردهاند و جايگزين يافتهاند. البته نه اينكه بازاريابي افزايش توليد ما امكان نداشته باشد اما اين كار خيلي هم آسان نيست.