مردم عسلویه گناه نکردهاند که بخش عمده گاز کشور را تأمین میکنند
مسئولیت اجتماعی نفت فراموش شده
مصاحبه با امیر طالبیان، مشاور اجتماعی وزیر نفت
دکتر سید امیر طالبیان، مشاور اجتماعی وزیر نفت است و سوابق علمی و تجربی گستردهای در زمینه توسعه اجتماعی دارد. طالبیان معتقد است که بعد از انقلاب نگاه یکجانبه و اقتصادی بر توسعه حاکم بود و این امر پیامدهای منفی اجتماعی و زیستمحیطی را به همراه داشت. از نظر وی، بعد از انقلاب تعارض بین شهرکهای نفتی توسعهیافته و شهرهای بومی توسعهنیافته افزایش یافت. طالبیان میگوید نفت در یکی دو دهه گذشته توجهی به اجتماع محلی و کارکنان خود نکرده است و کارهای انجامشده به صورت پراکنده بوده و در چارچوب یک سیاست اجتماعی طرحریزی نشده است.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۳۴
برای اولین سوال مایلم از شما بپرسم چرا امروزه موضوع مسئولیت اجتماعی در حوزه صنعت نفت تا این حد مهم شده است؟ نشانههای اهمیت آن هم سخنان مسئولان نفتی و همچنین برگزاری دو همایش تا کنون است. توسعه و نوسازی از جنبه فنی و اقتصادی آن نشان داده است که اثرات زیانباری بر انسان و زیستمحیط داشته است و بنابراین باید علاوه بر نگاه فنی و مادی، نگاه انسانی و محیطی نیز به توسعه داشت تا بتوانیم توسعه انسانی و پایداری داشته باشیم. امروزه نسبت به اثرات نامطلوب توسعه بر حوزه انسانی و اجتماعی و زیست محیطی به ویژه در مناطق عملیاتی صنعت نفت، آگاهی و نگرانی به وجود آمده است. بنابراین اهمیت مسئولیت اجتماعی ناشی از این ضرورت و نیاز است که علاوه بر اینکه مبتنی بر پیامدهای عینی و نامطلوب توسعه بوده است، یک چرخش معرفتی و اندیشهای و نگاه متفاوتی به توسعه از جمله در صنعت نفت نیز رخ داده است. بنابراین نگاه تکبُعدی به توسعه به نگاه چندبُعدی تغییر کرده است. در کشور ما به ویژه بعد از انقلاب نگاه یکجانبه و اقتصادی بر توسعه حاکم بود و پیامدهای نامطلوب و منفی آن امروزه مشخص شده است. گفته میشود که صنعت نفت در گذشته به ویژه قبل از انقلاب برنامههای مسئولیت اجتماعی بیشتری داشته است و این برنامهها امروزه ضعیف شده است و صنعت نفت مسئولیت اجتماعی کمتری انجام میدهد؟ این گفته را چگونه ارزیابی میکنید؟ تاریخ سیاسی و اجتماعی صدساله اخیر ایران با تاریخ نفت عجین است. صنعت نفت نقش اساسی در تغییرات اجتماعی در ایران و از جمله در مناطق عملیاتی داشته است. در گذشته، نفت نه تنها بانی شکلگیری تأسیسات و امکانات شهری مدرن بوده است بلکه بانی تشکیل و تقویت هویتهای اجتماعی و شهری هم شده است مثلاً در آبادان. میتوان گفت که صنعت نفت باب ورود سبک زندگی و تنوع فرهنگی و اجتماعی در ایران بوده است به ویژه در شهرهای نفتی مثل آبادان. آبادان باب ورود پدیدههای مدرن در کشور میشود. در واقع صنعت نفت یک شهر مدرن میسازد به نام آبادان با این نگاه که این شهر الگویی مدرن باشد برای دیگر شهرهای ایران. خُب ممکن است کسی بگوید بسیاری از این تغییرات اجتماعی پیامد
میتوان گفت که صنعت نفت باب ورود سبک زندگی و تنوع فرهنگی و اجتماعی در ایران بوده است به ویژه در شهرهای نفتی مثل آبادان. آبادان باب ورود پدیدههای مدرن در کشور میشود. در واقع صنعت نفت یک شهر مدرن میسازد به نام آبادان با این نگاه که این شهر الگویی مدرن باشد برای دیگر شهرهای ایران.
نیّتنشده توسعه صنعت نفت هستند و بهطور طبیعی در نتیجه توسعه فعالیتهای صنعت نفت رخ دادهاند. همچنین ممکن است گفته شود که فعالیتهای عمرانی صنعت نفت در گذشته در قالب مسئولیت اجتماعی قابل تعریف نیستند. نفت مجبور بوده است برای توسعه فعالیتهایش برخی زیرساختهای شهری را برای کارکنان خود اجرا کند. به تبع آن شهر هم رشد میکرده است. تغییرات نیّتنشده که البته وجود داشتهاند اما باید گفت که دولت ایران و وزارت نفت قبل از انقلاب این نگاه را به نفت داشتند: یعنی نوعی سیاست و نظریه اجتماعی و برنامهریزی اجتماعی هم برای نفت داشتند. در واقع، برنامه آنها این بود که همراه با توسعه صنعت نفت، توسعه اجتماعی هم به وجود بیاید. حتی آنها فکر میکردند که اگر ایران را میخواهند وارد مدرنیته بکنند باب آن میتواند و باید صنعت نفت باشد. آنها برای این موضوع نظریه کلان اجتماعی داشتند. اما توسعه اجتماعی به همراه توسعه صنعت نفت بعد از انقلاب مغفول ماند و دولت و وزارت نفت دیگر نگرش توسعه اجتماعی به همراه توسعه صنعت نفت را نداشت و به همین دلیل هم مشکلات اجتماعی و زیست محیطی زیادی به وجود آمد که ما را به امروز رساند که نگرانی اجتماعی و زیست محیطی داشته باشیم و برای آن سخنرانی و همایش برگزار کنیم. بر اساس کنار گذاشتن نگاه توسعه اجتماعی بعد از انقلاب، سیاست از شهرسازی و هویتسازی شهریِ قبل از انقلاب به سمت شهرکسازی (مانند شهرک مهاجران در اراک) و جدا کردن محل زندگی کارکنان و خانوادههایشان از مردم بومی و اجتماع محلی استوار شد. این برای کارکنان ساکن بود؛ برای کارکنان اقماری که بیشتر کارکنان عسلویه به شیوه اقماری هستند، ١٤ روز در محل کار و ١٤ روز در شهر دیگری زندگی میکنند. یعنی محل کار و زندگی فرسنگها با هم فاصله دارند و کارکنان خود را متعلق به عسلویه نمیدانند، بلکه خود را موقتی میدانند. کسانی که حضور خود را در جایی موقتی بدانند، برای توسعه اجتماعی آنجا هم کاری نمیکنند. یعنی ما بعد از انقلاب بیش از قبل از انقلاب شاهد شهرکهای نفتی توسعهیافته در کنار روستاها و شهرهای بومی توسعهنیافته و ایجاد تعارضها و تقابلها بودیم. و این به دلیل عدم داشتن نگاهی اجتماعی به توسعه صنعت نفت بود. البته تأکید بر بهبود کیفیت زندگی نیروی کار و خانواده آنان از تعهدات شرکتها در راستای نیل به اهداف مسئولیت اجتماعی است. اما به دلیل عدم داشتن دیدگاه اجتماعی و فرهنگی، مسائل شهرکنشینان شرکت نفت هم بسیار زیاد بوده است از جمله: تعاملات ضعیف بین شهرکنشینان و مابین شهرکنشینان با اجتماعات شهری و روستایی محلی، آسیبهای اجتماعی، گسترش ناراحتیهای روانی و غیره. بعدها برای کاهش این مسائل، این منازل را به اشخاص واگذار کردند و از حالت شرکتی صرف بیرون آمد. در نتیجه باید بگویم که بررسی این آسیبها امروزه صنعت نفت را به این نتیجه رسانده است که سیاستهای جداسازی کارکنانش و عدم توجه به اجتماع شهری و روستایی محلی تجربه مفیدی نبوده است و باید تجدیدنظر کنند. نفت با بنبست مشکلات و مسائل و آسیبهای اجتماعی مواجه شده است، علاوه بر مسائل زیستمحیطی که با توسعه پایدار منافات دارد. این مسائل و آسیبها هم در مورد اجتماعات محلی است و هم در مورد کارکنان خود نفت و خانوادههایشان و هم درباره محیط زیست که آلودگی محیط زیستی ایجاد شده است. بنابراین امروزه در صنعت نفت تفکر اجتماعی به وجود آمده است و برگزاری
دولت ایران و وزارت نفت قبل از انقلاب این نگاه را به نفت داشتند: یعنی نوعی سیاست و نظریه اجتماعی و برنامهریزی اجتماعی هم برای نفت داشتند. در واقع، برنامه آنها این بود که همراه با توسعه صنعت نفت، توسعه اجتماعی هم به وجود بیاید. حتی آنها فکر میکردند که اگر ایران را میخواهند وارد مدرنیته بکنند باب آن میتواند و باید صنعت نفت باشد.
همایش مسئولیت اجتماعی نفت برای چارهجویی برای این مشکلات است که طی مطالعات و بررسیهای مختلف شناسایی شدهاند. تفکر مسئولیت اجتماعی در دولت رونق گرفته است و رئیس جمهور در افتتاح فاز جدید پارس جنوبی به این موضوع اشاره کرد که نفت باعث توسعه میشود اما مردم مناطق نفتی نباید نادیده گرفته شوند. امروزه وزیر محترم نفت هم نظرشان این است که مجموعه نفت باید با مردم زندگی کند و به تقویت زیرساختها کمک شود. بنابراین نفت هر جا که وارد میشود باید به فکر توسعه اجتماعی باشد که آغاز این توسعه، تقویت زیرساختها است. الان صنعت نفت برای مسئولیت اجتماعیاش چه سیاستهایی در پیش دارد؟ صنعت نفت دو راهبرد برای انجام مسئولیت اجتماعی دارد. این راهبردها، سیاستهای اجتماعی جدید صنعت نفت است: ١- تغییر سیاست اسکان از شهرکسازی به اسکان کارکنان و خانوادهها در شهرهای موجود در راستای ادغام آنها با اجتماعات محلی و ٢- توسعه و تقویت زیرساختها و امکانات این شهرها جهت بهبود کیفیت زندگی هم مردم بومی و هم شهروندان شاغل در نفت (البته در حد توان نفت). همراه با این دو راهبرد، تعامل و مشارکت با دیگر دستگاههای دولتی برای تقویت زیرساختها نیز مورد نظر است. الان در مورد ایجاد زیرساختها و نگهداری و بهرهبرداری از آنها مسأله است که آیا نفت باید همه اینها را انجام دهد یا مشارکتی باشد. دستگاههای دیگر چه نقشی دارند؟ این مسأله باید حل شود. یعنی برای اینکه صنعت نفت بتواند مسئولیت اجتماعیاش را به خوبی انجام دهد، نقش دیگر نهادهای دولتی هم مهم است؟ خیلی مهم است. متأسفانه هر جا که صنعت نفت وارد شده است، دیگر دستگاههای دولتی با این انتظار که نفت باید همه مشکلات را حل کند، از زیر با مسئولیت شانه خالی کردهاند و نقش خودشان را انجام ندادهاند. این یک آفت بوده است. البته رفتار خود صنعت نفت هم بوده است که این مشکل را ایجاد کرده. یعنی مردم و مسئولین از نفت انتظارات زیادی داشتهاند و نفت هم بدون برنامه و طرح هر جا که توانسته وارد شده و در قالب پروژههای شهری و یا کمکهای نقدی کار کرده است. اما این کمکها و پروژهها چون بدون نقشه راه بوده است و نقش نهادهای دیگر نامعلوم بوده است، انتظار از نفت را بالا برده است. چون بحث دیگر نهادها شد، در چارچوب مسئولیت اجتماعی نحوه تعامل صنعت نفت با مسئولین و نهادهای محلی و منطقهای در مناطق نفتخیز مثلاً عسلویه یا مناطق خوزستان الان چگونه است و چگونه باید باشد؟ یکی از مسائل ما الان این است که یک نقشه راه یا مدلی داشته باشیم که در آن نقش و وظایف هر نهادی مشخص باشد تا سوءتفاهمها برطرف شود؛ سوءتفاهمهایی که الان هست و باعث میشود مسئولین نفت و محلی نتوانند تعاملات مثبتی داشته باشند. الان نظر نفت این است که توسعه اجتماعی ایجاد کند و زیرساختها ایجاد و تقویت کند. خب در این زمینه نقش دیگر نهادها دولتی مربوطه کجاست و آنها چه کار باید بکنند؟ اینها همه نشان میدهد که کارها باید بر اساس تفکیک وظایف باشد و سهم هر نهاد روشن شود. نفت باید بداند حدش تا کجاست. سایر دستگاهها هم باید وظایف خودشان را بدانند. الان بنای نفت این است که کارکنانش مثل دیگر مردم در شهرها زندگی کنند نه در شهرکها؛ کار اقماری هم میخواهیم نداشته باشیم. بنابراین شهرها باید توسعه یابند تا کارکنان تحصیلکرده نفت از زندگی در آنجا رضایت داشته باشند. ما باید بتوانیم عسلویه را یک شهر بزرگ و مدرن کنیم، نخلتقی و شهر جم را باید توسعه بدهیم تا کارکنان نفت با رغبت تمام در این شهرها ساکن شوند. وقتی این کار را کردیم، خود به خود به مردم محلی هم خدمات زیادی ارائه کردهایم. پس به خاطر عدم شفافیت قواعد و نقشها،
وظیفه نفت تأمین نفت و گاز و منابع ارزی است نه توسعه زیرساختهای شهری. اما متاسفانه همه چیز از نفت انتظار میرفته و میرود. این برداشت باید تغییر کند. البته نفت هم مسئولیت دارد، اما این نافی مسئولیت دیگر نهادها نیست.
رابطه بین صنعت نفت و مسئولین محلی و حتی نمایندگان مجلس تنشزا بوده است. آیا این مطلب صحیح است؟ بله تا حد زیادی درست است. چون سهم و نقش هر دستگاهی روشن نیست همه انتظارات از نفت است و به همین دلیل هم بین مسئولین نفتی و نمایندگان مجلس که نماینده حوزه انتخابیه هیمن مردم محروم هستند، مسأله و تنش وجود داشته است. اما اگر روند اصلاح شود این تنشها کم میشود و تعاملات مثبت میشود. مسئولین محلی و نمایندگان مجلس در انجام انتظاراتی که از نفت میرود باید مشارکت داشته باشند. پروژههای عمرانی باید مشارکتی باشد نه اینکه همه را نفت انجام دهد. بالاخره دستگاههای دولتی در منطقه بودجه توسعهای دارند و باید بخشی از کار را بر عهده بگیرند. از طرف دیگر هم نفت باید جامعه محلی را ببیند نه اینکه صورت مسأله را پاک کند و دور خود را فنس بکشد و خود را از جامعه جدا کند. اگر این اقدام دوسویه انجام شود، تعامل سازنده میشود. الان همکاران ما در نفت میگویند که شهرداریها و نهادهای محلی، توانمندی و شایستگی اداره و مدیریت ندارند. توان مدیریت پولی که نفت به عنوان خدمت و کمک به شهر میدهد را ندارند و به همین دلیل هم پولها را هدر میدهند. با این استدلال آنها میگویند که پول به نهادهای محلی نمیدهند. این بهانه خوبی نیست. باید آنها کمک کنند اما باید نظارت کنند که این پول چگونه هزینه میشود. حتی شاید لازم باشد مدیریت شهری را تقویت کنیم. این هم در راستای توسعه اجتماعی است. پایتخت انرژی کشور نباید یک شهرداری قوی داشته باشد؟ البته این کارها را دولت باید انجام دهد اما نفت هم درگیر است. نباید امور را موقتی ببینیم و بگوییم حالا کمکی به اینها بکنیم تا ما سرمان خلوت شود! همچنین نباید نگاه ما به این منطقه و مردم، کارگاهی باشد. یعنی بگوییم، ما میآییم کار میکنیم و سپس میرویم. در کشورهای دیگر که صنعت نفت فعالی دارند چه کار میکنند؟ آنها در حوزه مسئولیت اجتماعی چگونه عمل میکنند؟ در دنیا مناطقی که صنعت نفت و گاز دارند به دلیل ارزش افزوده بالای این صنایع، مناطق توسعهیافتهتری هستند. این از عواید غیرمستقیم نفت است و البته دولت در این بخشها سرمایه گذاری میکند. درمورد ایران برخی از کارهایی که صنعت نفت انجام داده و انتظار میرود که انجام بدهد، با تکالیف حکومتی موازی میشود. تأمین زیرساختها وظیفه نهادهای دولتی است. اما در مناطق نفتی این خواستها را از نفت انتظار دارند چرا که نفت را دولت و دولت را نفت میبینند بنابراین همه انتظارها از نفت است. جالب است که بانکها هم کلی درآمد و سود دارند اما کسی از بانکها انتظار ندارد، مسئولیت اجتماعی بر عهده بگیرند. آیا حجم بالای انتظارات مردم و مسئولین محلی از صنعت نفت، بیش از چیزی است که ما مسئولیت اجتماعی تعریف میکنیم؟ بله درست است. با تحقیق میگویم که بسیاری از انتظارات از نفت، بیرون از دایره مسئولیت اجتماعی است و در واقع وظایف دیگر نهادهای دولتی است. خب باید چه کار کرد؟ این خواستها ممکن است به حق باشند اما انتظارِ آن از نفت درست نباشد؟ این چالش بزرگی است و ما برای آن به دنبال راهحل
ما در یکی دو دهه گذشته فقط تولیدمحور شدیم و حتی به کارکنان هم توجه نداشتهایم. عسلویه الان بعد از گذشت ٢٠ سال، هیچ برنامه اجتماعی مشخص و مدونی نداشته است که این برنامه نقش و وظایف همه نهادها را مشخص کرده باشد و بر اساس آن اجرا شود.
هستیم. چرا مردم همه توقعات را از نفت دارند؟ چرا از بانکها ندارند؟ مگر بانکها نمیتوانند در توسعه اجتماعی یک منطقه نقش داشته باشند؟ مگر نمیتوانند سرمایهگذاریهایشان را مثلاً به خوزستان گسیل کنند؟ به نظرم اینکه مردم بیشتر توقعاتشان و خواستههایشان را از نفت مطالبه میکنند ناشی از دو عامل است. یکی عدم شفافیت وظایف دستگاهها و سازمانهای دیگر و دوم، نحوه عمل و رفتار خود نفت. همکاران ما در نفت و گاز و پتروشیمی بر حسب سلیقه و درک، عاطفه و نوع ارتباطشان با محیط، خدمات مختلفی به سازمانهای محلی دادهاند و میدهند. تنوع و تکثر خدمات موجب دامن زدن به این ذهنیت شده است که از نفت در همه چیز انتظار برود. یعنی ما در نفت چارچوبی تعریف نکردیم که چه کاری مصداق مسئولیت اجتماعی است و چه کاری نیست. شاخص و خطکش ما چیست؟ در نقاط مختلف ما با حجم بالای انتظارات و توقعات مواجه هستیم. باید چه بکنیم که به اینها دامن نزنیم؟ چه بکنیم که از نفت هم در حد نفت توقع باشد نه بیشتر؛ اینها نیاز به شفافسازی و تعریف مناسبات نفت با مردم و با مسئولین محلی دارد. در فرایند شفافسازی و تعریف مناسبات، باید چارچوبی در بیاید که متضمن مشارکت همه در توسعه باشد و نه فقط نفت. نفت در عسلویه در سال ١٣٧٥ شروع به کار کرد و الان ٢٠ سال گذشته است در حالی که اتفاق توسعهای مناسبی رخ نداده است؛ البته علاوه بر نفت باید نقش دیگر دستگاههای دولتی را هم دید؛ ٢٠ سال بسیار زیاد است. در ابتدا سازمانهای دولتی میتوانستند بهانه داشته باشند و بگویند که چون ما اطلاع نداشتیم، نفت میخواهد اینجا فعالیت بکند، پس ما هم برایش برنامهریزی و بودجه تدارک ندیدیم. اما بعد از چند سال دستگاههای دولتی باید برای توسعه زیرساختها و توسعه اجتماعی نخلتقلی، عسلویه، جم و روستاهای دیگر کاری میکردند. وظیفه نفت تأمین نفت و گاز و منابع ارزی است نه توسعه زیرساختهای شهری. اما متاسفانه همه چیز از نفت انتظار میرفته و میرود. این برداشت باید تغییر کند. البته نفت هم مسئولیت دارد، اما این نافی مسئولیت دیگر نهادها نیست. حتی این نهادها به جای انجام وظایف و مسئولیتهای خودشان، مردم را هم تشویق میکنند که درخواستهایشان را از نفت مطالبه کنند. به همین دلیل است که تعامل نفت با مسئولین محلی، تعامل مثبتی نیست؟ در بسیاری مواقع مسئولین نفتی چون که میخواهند مسئولین و مردم محلی را از سر خود وا بکنند، برخی خدمات را متقبل میشوند. دقیقا همینطور است. بعد از انقلاب اسلامی در نفت دو نگاه وجود داشته است: یکی نادیده گرفتن مردم و محیط و مسائل مربوط به آنها و دوم کارهای زیاد و پراکنده بدون طرح و برنامه و بیشتر از سر رفع موانع مردمی و محلی برای استقرار تأسیسات و بهرهبرداری از نفت. هر دو بدون یک سیاست اجتماعی مناسب بود و به همین دلیل با وجود اینکه نفت کارهای زیادی هم کرده اما رضایت عمومی را جلب نکرده است. یعنی قبل از انقلاب، مردم و محیط در صنعت نفت دیده میشدند؟ سیاست اجتماعی وجود داشت؟ بله دیده میشدند. برداشت من از حرفهای شما این است که صنعت نفت قبل از انقلاب نوعی سیاست اجتماعی داشته است تا در این راستا که مسائل و مشکلات مردم
خصوصیسازی مشکلی برای ایفای مسئولیت اجتماعی نبوده و نیست. پتروشیمیهایی که خصوصی شدهاند به دلیل قدرت عمل و تصمیمگیری سریعتر (چون لازم نیست به نهادهای دولتی پاسخگو باشند و در چارجوبهای دولتی گیر کنند)، راحتتر توانستهاند و میتوانند هم در مورد تأمین رفاه کارکنانشان و هم در مورد کمک به جامعه محلی عمل کنند.
و محیط را ببیند و حل کند. اما بعد از انقلاب این سیاست اجتماعی در نفت وجود نداشته است و دغدغه دولت و صنعت نفت بیشتر تولید و فروش نفت بوده و سعی شده است فقط به کارکنان توجه شود به همین خاطر نیز آنها را در شهرکها و جدا از مردم محلی اسکان دادند. در مورد مردم محلی هم ارائه خدمات برای رفع موانع بوده است. برداشت من درست است؟ برداشت شما از ذهنیت من درست است و من اضافه کنم که ما در یکی دو دهه گذشته فقط تولیدمحور شدیم و حتی به کارکنان هم توجه نداشتهایم. عسلویه الان بعد از گذشت ٢٠ سال، هیچ برنامه اجتماعی مشخص و مدونی نداشته است که این برنامه نقش و وظایف همه نهادها را مشخص کرده باشد و بر اساس آن اجرا شود. عسلویه در حال حاضر نباید به این شکل باشد. مردم این منطقه گناه که نکردند که این همه تغییر و تحولات اجتماعی و محیطی و آلودگی را بدون هیچگونه عایدی برای آنها، تحمل کنند. گناه نکردهاند که بخش عمدهای از گاز کشور را تأمین میکنند. دولت باید برنامه اجتماعی و توسعه اقتصادی مشخصی برای این مناطق در نظر میگرفت. بنابراین حرف شما این است که صنعت نفت باید سیاست اجتماعی داشته باشد و مسئولیت اجتماعیاش را در چارچوب آن تعریف و اجرا کند؟ نفت کارهای زیادی کرده اما پراکنده بوده و در چارچوب سیاست اجتماعی مناسبی نبوده است. نفت باید سیاست اجتماعی مدونی داشته باشد و بر اساس این سیاست، مسئولیت اجتماعیاش هم مشخص باشد و بر اساس آن عمل کند؛ نقش دیگر نهادها هم باید مشخص باشد. عنوان کردید که طی دو دهه گذشته نفت حتی به کارکنانش هم کمتر خدمات ارائه کرده و مسئولیت اجتماعی را فراموش کرده است. خصوصیسازی به ویژه در پتروشیمی تا چه حد بر بیتوجهی به کارکنان و اجتماع محلی اثرگذار بوده است؟ تا آنجا که من میدانم خصوصیسازی مشکلی برای ایفای مسئولیت اجتماعی نبوده و نیست. پتروشیمیهایی که خصوصی شدهاند به دلیل قدرت عمل و تصمیمگیری سریعتر (چون لازم نیست به نهادهای دولتی پاسخگو باشند و در چارجوبهای دولتی گیر کنند)، راحتتر توانستهاند و میتوانند هم در مورد تأمین رفاه کارکنانشان و هم در مورد کمک به جامعه محلی عمل کنند. اما مسأله این است که این شرکتهای خصوصی هم فاقد یک سیاست اجتماعی و نقشه راه مشخص هستند و به همین دلیل کارهای پراکنده و مختلفی انجام میدهند. در عسلویه، جم و کنگان، پتروشیمیهایی را میشناسم که مدیران آنها به کمک کمیته امداد، به منزل افراد محروم منطقه اطراف تأسیساتشان میروند و کمک میکنند. در همین شرکتها کمپینهایی ایجاد کردهاند و کارکنان پتروشیمی هم در کمک به مردم محروم منطقه مشارکت میکنند، به صورتی که یک روز یا دو روز حقوقشان را برای کمک به منطقه به یک حساب واریز میکنند. یعنی لازم نیست وزارت نفت به عنوان بخشی از دولت، پروتکل یا چیزی شبیه به آن برای انجام مسئولیت اجتماعی شرکتهای خصوصی یا دولتی داشته باشد؟ چرا ما در این زمینه کوتاهی داشتهایم و دولت و در اینجا وزارت نفت باید قوانین و بخشنامههایی در راستای ایفای مسئولیت اجتماعی هم به شرکتهای دولتی و هم به شرکتهای خصوصی ابلاغ کند تا این موضوع شفافتر و قانونیتر بشود. وزارت نفت میتواند پروتکل داشته باشد و همه بر اساس آن عمل کنند و ما الان به دنبال آن هستیم. در این پروتکل میتوانیم سیاستهای تشویقی و ترغیبی هم برای شرکتها داشته باشیم. مثلاً شرکتی که سطح آلودگیاش را کاهش میدهد، برای یک یا دو سال عوارض کمتری بدهد. میتواند مصوبه مجلس هم بشود. حرف آخر آقای دکتر؟ ٢٠ سال گذشت. یک نگاهی به گذشته بکنیم. باید طوری عمل کنیم که ٢٠ سال دیگر افسوس امروز را نخوریم. منبع: مجله دیپلماسی انرژی